زندگی ما گاهی با رویدادهایی غافلگیرکننده روبهرو میشود که تمام ساختارهای امن و آشنای ما را درهم میریزد. از دست دادن شریک زندگی، چه به دلیل مرگ و چه به دلیل جدایی و طلاق، یکی از سختترین و دردناکترین تجارب بشر است که به عنوان یک ترومای سنگین، قادر به ایجاد آشفتگی در ساختار روانی و ذهنی فرد است. این واقعه نهتنها به یک فصل مشترک پایان میدهد، بلکه فرد را در یک وضعیت آسیبپذیر قرار میدهد که در آن، عملکرد فردی و اجتماعی او مختل میشود.
براساس یافتههای علمی، تروما میتواند باعث فریز شدن فرد و ناتوانی در درک واقعیت شود. این وضعیت با احساساتی نظیر اضطراب، افسردگی، انزوا و کاهش سلامت روانی همراه است. این تجربیات، بهویژه در زنان، میتواند با فشار مضاعف اقتصادی و اجتماعی همراه باشد. به گفتهی متخصصان، ناسازگاری پس از این رویداد، یعنی ناتوانی در یافتن راهکارهای مؤثر برای بهبود زندگی، یکی از شایعترین پیامدهای روانی است که میتواند منجر به اختلال در عملکرد فرد شود.
عوامل متعددی نظیر تغییرات فرهنگی، فشارهای اقتصادی، خیانت و مشکلات ارتباطی، میتوانند منجر به بروز طلاق شوند. هر یک از این عوامل، بار روانی مضاعفی را بر فرد تحمیل میکند که مقابله با آن نیازمند درک عمیق و راهکارهای مناسب است. این تروما همچنین باعث از دست دادن هویت و احساس عدمصلاحیت میشود، زیرا بخش قابل توجهی از هویت فرد با هویت مشترک در رابطه گره خورده است.
فرآیند بازسازی پس از تروما یک مسیر آگاهانه است که بر مبنای چند اصل کلیدی روانشناختی استوار است. نخستین گام، پذیرش درد و رنج ناشی از فقدان است. مقاومت در برابر این درد، مانند یک سنگ سنگین بر روی بذر رشد است و تنها با پذیرش آگاهانه است که میتوان انرژی را به سمت فرآیند سوگواری سالم هدایت کرد. این پذیرش به فرد امکان میدهد تا به جای احساس قربانی بودن، کنترل زندگی خود را به دست بگیرد.
در ادامه این فرآیند، فرد میتواند به بازتعریف هویت و اهداف خود بپردازد. طلاق یا مرگ همسر، فرصتی برای بازنگری در هویت و کشف دوباره ارزشها، علایق و توانمندیهای فراموششده است. این مرحله میتواند به خودشکوفایی و ایجاد یک هویت جدید و مستقل منجر شود. با توجه به هرم مزلو، این فرآیند به فرد اجازه میدهد تا با شناخت نیازهای جدید خود، به سمت اهداف و آرمانهای نوینی حرکت کند و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کند.
ترمیم و گسترش شبکههای اجتماعی و جستجوی حمایت بیرونی، به فرد در مقابله با انزوا کمک میکند و تابآوری او را افزایش میدهد. گروههای حمایتی و مشاوره، فضایی امن برای سوگواری و تبادل تجارب فراهم میکنند که به فرد کمک میکند تا درد و رنج را بدون مقاومت و اجتناب، با اقتدار تجربه کند.
در نهایت، باید پذیرفت که بازسازی پس از یک ترومای سنگین نیازمند زمان، تمرین و راهنمایی حرفهای است. هر فردی به شیوه و با سرعت خاص خود با فقدان و تروما کنار میآید. همانطور که از دانه سیب انتظار محصول پرتقال نیست، نمیتوان از همه افراد انتظار داشت که با سرعت یکسان یا به یک شکل مشخص با این تجربه سازگار شوند. برای مثال، فردی ممکن است در عرض چند ماه بهبود یابد، در حالی که دیگری به سالها زمان نیاز داشته باشد. این تفاوتها طبیعی هستند و باید به آنها احترام گذاشت. توجه به نیازهای فردی و فراهم کردن شرایط رشد، سنگهای بازدارنده را برداشته و مسیر را برای جوانه زدن و رشد دوباره هموار میسازد. در نهایت، این فرآیند دردناک منجر به رشد و تکامل فردی میشود. تلخیها و سختیهای تجربه تروما، باعث میشوند که فرد از یک «قربانی» به یک «قهرمان» تبدیل شود و با شناخت قدرت درونی و کسب آرامش، به بینش عمیقتری از زندگی دست یابد.
برای شناخت عمیقتر از فرآیندهای علمی و روانی بازسازی پس از جدایی یا مرگ همسر و بهرهگیری از راهکارهای تخصصی، مطالعهی کتاب «شکستهای باشکوه» به شما توصیه میشود. این کتاب با ارائه یک الگوی آموزشی و تمرینهای ساختاریافته، شما را در این مسیر دشوار همراهی خواهد کرد.
انتشارات بهار سبز | فروش آنلاین به سادگی هر چه تمام